آبـروی اهـل عـالـم خون چشمان حسین

 

آبـروی اهـل عـالـم خون چشمان حسین

گشته ام بی آبرو دستم به دامان حسین

 

تا ثریا می رود افغان و آه از سینه ها

جان ناقابل فدای جان جانـان حسین

 

تـا محـرّم می شود طبـع غزل گل می کنـد

بر مشامم می رسد بویی ز بستان حسین

 

بوی اکبر ، بوی سقا، بوی قاسم می رسد

هـر گلی بویی دهـد در باغ رضـوان حسین

 

کـودک شش مـاهـه ای در سـرزمین کـربـلا

جان شیرین می دهد بر روی دستان حسین

 

از سبـوی معـرفت هـر کس لبـش را تـر کند

غرق رحمت می شود در بحر غفران حسین

 

ظـهر عـاشـورا نـمـاز آخـرین غـوغـا کنـد

بارش تیر و سنان با ذکر سبحان حسین

 

بـر سرِ نیزه سرش، روی زمین افتاده تـن

می رسد بر گوش دل، آوای قرآن حسین

 

جـهل مـردم را نگـر، هـم کینه ی دیـرینـه را

اسب تازی می کند بر جسم عریان حسین

 

آنـچـه اربـاب مـقاتـل گـفتـه اند از کـربـلا

قطره ای باشد ز دریای خروشان حسین

 

وای از آن روزی که با اذن خدا، بنت رسول

وارد مـحشـر شـود بـا جـمع یـاران حسین

 

هـمچـو صهـبا لب زنـد، از تشنـگی آب فـرات

جان عالم تشنه ی لب های عطشان حسین



برچسب‌ها: حسین , قربان ,

تاريخ : پنج شنبه 28 آذر 1392 | 10:34 | نویسنده : قربان مطلبی مایانی |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.